طنین طنین ، تا این لحظه: 13 سال و 30 روز سن داره
ترانهترانه، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

رازدونه های یه مامان برای دو دخترش

رازدونه شماره هفتاد و دو (تغییرات جدید پس از ورود به بیستمین ماه زندگی )

  بعد از پشت سر گذاشتن نوزدهمین ماه زندگیت و ورورد به ماه بیستم ، تغییراتی کردی که مایلم برات بنویسم. یکی اینکه به ناگهان تلاشت برای حرف زدن و گفتن جملات دو کلمه ای تغییر چشمگیری کرد،چون شما مدت زیادی هست که تنها دو جمله رو استفاده می کردی ." آب بده" و" در بیار". ولی طی همین 3-4 روزه گذشته این جملات رو هم به زبون آوردی: " بیا بالا "، " بابا بیا" ، " این چیه "، "آب بیار"   یک مورد دیگه ای که باز مورد توجه من قرار گرفت این بود که دیدم لحظاتی به تنهایی در دنیای بازی خودت فرو می ری و دیگه بهانه ی حضور من رو نمی گیری . برای مثال چند بار دیدم نشستی با دقت کتابهات رو ورق می زنی و با خودت چیزهایی می گی. تقلید ...
16 آبان 1391

رازدونه شماره ده(عشق من تو کی هستی؟!)

عشق مامانی،خیلی خیلی دلم می خواد بدونم که دست پرورده من و بابا چگونه شخصیتی رو دارا میشه. همانطور که تو قصه قبلی گفتم،ایمان دارم که موجود فوق العاده ای خواهی شد. با این وجود خیلی مشتاقم بدونم طنینی که در وجود تو در حال رشد کردن و شکل گرفتنه ، چه شکلیه ؟چطوریه؟اصلا ً کیه؟ در این مورد ،یک نگرانی هم دارم ، از بابت خودم و بابا خیالم راحته ، من دائم به کتاب و اینترنت و مشورت در ارتباط با بهتر پرورش دادن شما مشغولم ،بابا هم که به من اطمینان داره و مواردی رو که باهاش در میون می گذارم رو رعایت میکنه ،ولی نگرانیم از برخی دخالت هاست ، از زیر سوال رفتن های روش های من و رفتارهای تو؟از برخوردهای متفاوت با روش های من و بابا با تو . خیلی از ا...
21 دی 1390

رازدونه شماره هشت ( نابغه کوچولوی مامانش)

طنینی من ، مامانی ایمان داره که تو یک کودک فوق العاده توانمند و با استعداد هستی، چه از نظر معنوی و چه از نظر هوش شناختی و هوش هیجانی ، ایمان دارم چون حق فرموده که نوع "انسان معدن احجار کریمه " ست ، مطمئنم چون حق راهنمایی کرده که تو باید علم رو خیلی سریع یاد بگیری ، سرعتی که معیار آن یادگیری" در یکماه به جای یکسال "می باشد. با وجود این بیانات ،آیا جایی برای شک باقی می ماند ، اونم وقتی که علم داره همه شکلی این مسئله رو ثابت میکنه. من فقط و فقط میخوام که این توانمندی ها توسط تربیت و پرورش صحیح و اصولی به منصه ظهور برسه ، ولی اینکه فرشته مهربون مامان ، نابغه کوچولوی مامانش ، می خواد از این توانمندی ها و قابلیت ها چه استفاده ای بکنه، اون...
20 دی 1390

رازدونه شماره پنج(16 دی )

طنینی مامانش، امروز ، 9 ماه و 9 روزگی عمر شما که باز پر از عدد خوب 9 هست ، مصادف شده با یک روز خاص، روز 16 دی. در مورد اینکه چرا امروز یک روز خاص هست ، نمی تونم اینجا توضیح بنویسم، ان شالله اون روزی که با چشمای قشنگت نشستی و این رازدونه رو می خونی ، واست تعریف میکنیم دلیل خاص بودنش رو. فقط توی این روز  قشنگ یک آرزوی رازدونه ای رو واست می نویسم: آرزوی مامانش اینه که طنین خانمی یک روز بعنوان یک جوان عاشق به عشق الهی ،و مفتخر به ایرانی بودن خودش ، این روز رو با شادی و سرور جشن بگیره. مامانش دوست داره که طنینی همیشه محبت الهی رو توی قلبش داشته باشه و با خدمت به عالم انسانی  و تلاش در جهت احیای ایران و اصلاح عالم در ...
16 دی 1390

رازدونه شماره چهار (خستگی مامان 2)

طنین قشنگم ، می بینی 5 روزه دنبال فرصتی می گردم که ادامه رازدونه شماره سه رو بنویسم ولی فرصت نشد ، هفته گذشته،هفته پر کاری بود ، چند تا مهمونی دوستانه خونه ما برگزار شد و در کنارش فعالیت های سایت علمی رو داشتم و خوب ،وقت گذراندن با شما هم که حکایتی جداست. داشتم این رو می گفتم که خیلی خوشحالم که فعالیتهای حرکتی شما رشد خوبی داشته ، ولی در عوضش این قضیه باعث شده که شما دائما  ً در شرایطی خطرناک قرار بگیری ، چون خیلی خیلی خیلی زیاد کنجکاوی ، که البته من از این موضوع خیلی خوشحالم ، هر چند دیگران اسم کنجکاوی های شما رو شیطنت می گذارند ولی من عاشق این شیطنت های تو هستم ، دانشمند کوچولوی مامانش. به هر حال وقتی دانشمند کوچولوی مامان در حال...
16 دی 1390

رازدونه شماره سه (خستگی مامان)

به ساعت کنار متن این رازدونه نگاه کن . خیلی خستم ، چشمام به سوزش افتاده ، تا الان داشتم تکالیف دانشجوها رو نمره می دادم و البته در کنارش در اینترنت مطالبی رو جستجو می کردم از جمله نحوه استفاده از جوانه گندم در غذای کودک، اتفاقا در جستجوها مطالب خوبی رو هم پیدا کردم ، سعی میکنم برخی رو در وبلاگت قرار بدم تا بقیه مامانایی که مثلا ً من دوست دارند وزن گیری نی نی های نازشون بهبود پیدا کنه از اون بهره بگیرند. خستم خیلی خستم.ولی چاره ای ندارم جز اینکه در این ساعت ها به این کارها برسم.چون دختر ناز و مهربونم در طول روز به من نیاز داره باید در کنارش باشم و یا در فکر تهیه غذایی برای خودش یا بابا و مامانش باشم. الهی شکر رشد حرکتی شما خیلی خ...
11 دی 1390

رازدونه شماره یک

 طنینی مامان ، رازدونه اول رو به این اختصاص می دم که بگم چرا این وبلاگ در 9 ماهگی شما شکل گرفت. در حقیقت قبل از این شما وبلاگ دیگه ای داشتی به اسم "نوگل گلستان عشق  و محبت الهی " ، که در اواخر بارداریم اون رو ساختم . ولی اگر به اون سری بزنی می بینی که خیلی آشفته ست و نظم مشخصی نداره که به اعتقاد خودم ، بی نظمی وبلاگم نشانی از ذهن آشفته من بوده ،طی این نه ماه ، نه که الان تونسته باشم بهش نظم بدم .نه،تا رسیدن به این هدف راه درازی در پیش دارم ، ولی در کل احساس کردم اون وبلاگ رو دوست ندارم ، خیلی ازش لذت نمی بردم ، یکبار برای تو می نوشتم ، یکبار برای دیگران ، یکبار از زبون تو می نوشتم و یکبار از زبون خودم . ولی بعد از مدتی که به سراغ ...
9 دی 1390
1